ما پنج روز در کوه بودیم و به اورئوس نیاز داشتیم. نزدیکترین فروشگاه بیست و پنج مایل بود ، اما پشت سر او نشسته بود چون باد لباس های گشاد من را پاره می کرد ، فاصله اهمیتی نداشت.
شب قبل در اردو با هم ملاقات کردیم. دیر شده بود و ستارگان بالای کوههای نیومکزیکو درخشان تر از ستاره های دیگری بودند که در سنین مختلف دیده بودم. او یک…
را به اشتراک گذاشت