کویر در ایران

کویر در ایران

امید زیر ستاره های موتور سیتی

عکس من از باغ در موتور سیتی واین در شب مورد بحث

من تابستان گذشته در باغ Motor City Wine در دیترویت کورک تاون استراحت می کردم و با چند تن از دوستان خود از یک گلاب خنک می نوشیدم.

باغ یک مکان دوست داشتنی در یک عصر گرم تابستانی است. برگ دار ، نسیم ، خنک. یک جمعیت سرد هم. اگر منظور من را در نظر بگیرید ، ضریب هیپستر کم است ، اما فاکتور لگن بالا است. توضیح می دهیم که همه ما آنقدر بلند بودیم که آنها صدای فرانسه را شنیده بودند.

آیا اگر آنها برای مدتی بنشینند و گپ بزنند ، ناراحت نمی شویم؟

معلوم است که آنها جوان بودند ، ایرانیان شهری که می خواستند زبان فرانسه خود را تمرین کنند ، که بسیار خوب بود.

همه آنها دانشجوی دانشگاه بودند یا کمی بزرگتر. از بین پنج نفر ، سه پسر و دو زن ، یکی از آنها همجنسگرا بود. همه آنها بسیار مترقی ، بسیار بی دین بودند و در اکثر شهرهای بزرگ جهان به خانه خود نگاه می کردند.

من از مرد همجنسگرا چیزی پرسیدم. "بنابراین ، زندگی در تهران چگونه است؟ آیا آزاد هستید که همان باشید که هستید؟ انگار امشب شما و دوستانتان هستید؟ "

او به من گفت:" مطمئنا ". "ما دوستان خود را داریم ، مکانهای ما برای رفتن ، حلقه های ما است. زندگی خوب است. در تهران. "

" یعنی؟ "

" بسیاری از مردم در ایران مذهبی و محافظه کار هستند. اگر سبک زندگی شهری دارید و کارهای احمقانه انجام نمی دهید ، لازم نیست در همان دنیا زندگی کنید. تو می توانی باشی. »

ما شراب بیشتری نوشیدیم و لیوان هایی را به مهمانان جوانمان تقدیم کردیم ، سپس با فرار از مهمانی خداحافظی کردیم و ما آماده شدیم آن را شبانه صدا کنیم.

< p> من به دوران جوانی خود فکر کردم. من به حرفه خود در نیروی هوایی فکر کردم. به ذهنم رسید که می توانستم یکبار دقیقاً آنچه آن جوان ایرانی به من گفته بود ، بگویم.

من به تمام پیشرفت های باورنکردنی ای که در زندگی خود دیده ام فکر کردم ، پیشرفتی که هرگز نمی توانستم پیش بینی کنم

میز ما خالی است ، من آخرین بطری شراب را برداشتم. آن را کج کردم و چند قطره باقی مانده را در لیوانم ریختم که به احترام ستاره ها بلند کردم. من نان تست امید را برای همه افراد دگرگون در سراسر جهان که هنوز مجبور به زندگی در تاریکی هستند ، نوشیدم. فکر می کنم ممکن است تفکر من را در رابطه با داستان بالا به خوبی نشان دهد.

آیا کسی جاده آجر زرد من را دیده است؟ توتو ، آن دمپایی را خرد کن! پسر خوب! medium.com

داستانهای بیشتری می خواهید؟

برای به روزرسانی های فوری مرا در توییتر دنبال کنید!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد